Resident Evil 4 انقلابی در ژانر ترس و بقا
Resident Evil 4 این بازی اونقدری تاثیرگذار بوده که هنوزم وقتی بازیش میکنی، حس میکنی تازه و هیجانانگیزه. بذارید براتون از همه چیزش بگم؛ از لحظههایی که باعث شد جیغ بزنم تا اونجایی که فقط به صفحه خیره شدم و گفتم: ‘این چی بود؟!'”
—
گرافیک و طراحی (برای زمان خودش)
“اول از همه، باید بگم که این بازی تو سال 2005 یه انقلاب بود. اون گرافیک سینمایی و طراحی محیطها برای زمان خودش دیوانهکننده بود. حتی امروز، با اینکه گرافیکش قدیمی به نظر میرسه، ولی طراحی هنری و اتمسفر بازی هنوز جذابه. برای یه استریمر، این حس نوستالژی کلی مخاطب میاره. مخصوصاً وقتی میریم تو اون دهکدهی لعنتی اول بازی و اون زامبیها با چنگال و ارهبرقی دنبالم میافتن!”
—
داستان: ساده ولی تاثیرگذار
“داستان بازی همون چیزی بود که باید میبود: ساده و سرراست، ولی پر از هیجان. تو نقش لئون اس. کندی هستی، یه مأمور ویژه که باید دختر رئیسجمهور رو از یه روستای پر از آدمای دیوونه نجات بدی. همین! ولی اتفاقاتی که تو مسیر برات میافته، بازی رو به یه شاهکار تبدیل میکنه. اون حس ناامیدی وقتی اولین بار میفهمی که با یه عده آدم عادی طرف نیستی و پشتش یه ماجرای وحشتناکتره، واقعاً بینظیره.”
—
گیمپلی: اکشن در کنار ترس
“گیمپلی Resident Evil 4 شاهکاره. یه ترکیب بینقص از اکشن و ترس. این بازی از سیستم دوربین روی شانه استفاده میکنه که برای زمان خودش خیلی نوآورانه بود. وقتی نشونه میگیری و همزمان صدای قدمهای دشمنارو پشت سرت میشنوی، استرسش نابودت میکنه.
برای من، لحظههای اکشن مثل درگیری با دکتر Salvador (همون بابای ارهبرقیدار!) یا باسفایتها مثل الگیگانته خیلی هیجانانگیز بود. ولی لحظههای آرومتر هم جوری طراحی شده بودن که حس کنی هر لحظه ممکنه یه اتفاق بد بیفته. این تعادل بین اکشن و ترس برای استریم عالیه، چون هم مخاطبها رو میخندونه و هم جیغ میزنن!”
—
صداگذاری و موسیقی: اوج تنش
“صداگذاری بازی یه چیز دیگهست. اون صدای ‘لوس ایلومیندوس’ وقتی به زبون اسپانیایی حرف میزنن یا صدای قدمهای آروم تو محیطای تاریک، استرس خالصه. موسیقی بازی هم جوریه که وقتی باید بترسی، واقعاً میترسی، و وقتی قراره اکشن باشه، آدرنالینتو میبره بالا. یه بار وسط استریم وقتی صدای دشمنارو شنیدم، ناخودآگاه دسته رو گذاشتم کنار و گفتم: ‘بچهها، من نمیرم جلو!'”
—
سختی بازی: چالشبرانگیز و لذتبخش
“Resident Evil 4 سختی متعادلی داره. دشمنها باهوشن و محیط بازی طوری طراحی شده که باید از هر چیزی که داری، به بهترین شکل استفاده کنی. مثلاً وقتی گلولههات تموم میشه و باید از چاقو یا حتی محیط برای کشتن دشمنها استفاده کنی، حس میکنی واقعاً داری برای بقا میجنگی. باسفایتها هم به شدت هیجانانگیزن. مبارزه با سادلر یا وردوگو هنوز یکی از بهترین لحظههای گیمینگ منه.”
—
نقاط ضعف (اگه بخوام سختگیر باشم)
“خب، بازی کامل نیست. مثلاً کنترلها برای امروز شاید یه کم خشک به نظر برسن. لئون موقع شلیک نمیتونه حرکت کنه، و این گاهی اعصاب آدم رو خورد میکنه. یا مثلاً بخشهایی که باید از اشلی محافظت کنی، گاهی کلافهکننده میشه. ولی اینا چیزایی نیستن که تجربه کلی بازی رو خراب کنن.”
—
جمعبندی:
“Resident Evil 4 فقط یه بازی نیست، یه تجربهست. این بازی تو زمان خودش استانداردهای جدیدی برای سبک ترس و بقا تعریف کرد و هنوزم که هنوزه، بازی کردنش لذتبخشه. برای من بهعنوان یه استریمر، این بازی یه گنجینهست؛ هم به خاطر لحظههای هیجانانگیزش و هم به خاطر حس نوستالژیکی که به مخاطبها منتقل میکنه. اگه تا حالا بازیش نکردید، واقعاً یه شاهکار رو از دست دادید!”